به تبعیت از تغییراتی که در روند شهرسازی شهرهای ایران پس از اسلام صورت گرفت، سیمای شهرهای این دوره نیز علاوه بر حفظ بعضی از خصوصیات گذشته ویژگی های جدید را پذیرفته و شکل های تازه پدید آوردند. سیمای هر شهر علاوه بر این که در هر زمانی و در فرآیند رشد و توسعه خود شکل ویژه ای به خود می گیرد به دو بخش سیمای بیرونی و سیمای درونی قابل تقسیم است: در شناخت سیمای بیرونی شهرهای اسلامی می توان به نشانه هایی اشاره کرد که علاوه بر کاربردهای شهرنشینی، هدایت کننده مسافران به سوی مقصدهای آنان بوده اند. مناره ها در شهرهای اسلامی به خوبی چنین کارکردی داشته اند. در شناخت سیمای درونی شهرهای اسلامی در درجه اول می توان سردر مساجد، خانه ها، آب انبارها و بازارها را مشاهده کرد. کاشیکاری ها، قوس های تزیینی و هنرنمایی هایی که در ساختن گنبد مساجد و یا ساختمان های خصوصی و عمومی به کار می رفته، ویژگی های زیبایی شناسانه سیمای شهرها را به نمایش می گذاردند. نشانه های مهمی که در سیمای داخلی شهرهای اسلامی به آنها اشاره شد نقش راهیابی را به خوبی در شهرها ایفا می کرده اند. به عنوان مثال مناره ها راهنمای عابرینی بوده اند که به طرف مساجد و یا فضاهای اطراف آنها و یا مراکز محلات و شهر حرکت می­کرده­اند (مشهدیزاده دهاقانی ۱۳۷۳، ۲۵۷).

در این شهرها روابط اجتماعی، ی و فکری نیز مظاهر کالبدی یافته بودند، به نحوی که هر مسلمانی که به شهری دیگر می رفت، خود را در شبکه ای آشنا می یافت و قادر بود راهش را پیدا کند و خود را به محل مورد نظرش برساند. مسافر نه تنها به

کالبد» بلکه با روح شهر» نیز آشنا بود و می دانست چون اکثریت شهروندان مسلمان اند، در آن وقت از سال و ماه و روز قاعدتا به چه مشغله دینی و یا دنیوی مشغول اند، چه رابطه ای میان حق و حقوق ی آنان و رهبرانشان وجود دارد، حریم خصوصی و عمومی کجاست، اماکن تجمع و امن را در کجا باید سراغ کرد، برای رفع گرسنگی و تشنگی به کجا باید رفت و اگر جویای نام و مقام و علم بود، به کجا باید روی آورد. وجود این ویژگی ها و آیات روشن آن چنان در ذهن و قلب اعضای تمدن اسلامی جای باز کرده بود که اگر جهان گردی مسلمان، چون ابن بطوطه»، به سیاحت به چین هم می رفت، متوجه سادگی تمییز محلات مسلمانان در آن شهرهای غریب می شد و نقاط اشتراک آنها را با شهرهای موطن و تمدنشان بر می­شمرد (شوهانی؛ 1391: 52).

از طرفی اگر چه بیان تمام مشخصه هایی که اسلام برای بافت شهر اسلامی در نظر گرفته بسیار گسترده است اما به هر حال تعامل معماری با فرهنگ به معنای تأثیرگذاری دوسویه این مقوله در یکدیگر است. ویژگی­های بناها و شهرها در یک جامعه، از عناصر فرهنگی آن مایه می گیرد و به تدریج، خود در بافت فرهنگی مردم رسوخ می کند و مناسبات خانوادگی و اجتماعی خاصی را سامان می­دهد. با توجه به این پیوند عمیق، یکی از پیش زمینه های هر گونه توسعه فرهنگی مطلوب، حفظ پیوند خود با سنت­های اصیل و معقول می­باشد. فرهنگ و تمدن هر سرزمین، عمدتاً از مذهب و اندیشه­های آن، متأثر بوده و این تفکر همواره عینیت کالبدی خود را در معماری تجلی بخشیده است (معظمی ۱۳۸۶).

مذهب تصویری مشخص از عالم هستی ارائه داده و سازندگان بناها سعی می­نموده­اند این تصویر را در ساختمان خود نشان دهند (معماریان؛ ۱۳۸۴: ۳۶۸ - ۳۶۷).

در فرهنگ اسلامی، مسلمانان با جهان بینی اسلامی و انصاف زیباترین صفت الهی (خلیفه ا.) به خود، محیط زندگی خود را شکل داده­اند. مسکن مسلمانان به عنوان عنصری از کالبد شهر اسلامی وظایفی را به عهده دارد که انعکاس طرز تفکر انسان مسلمانان نسبت به موضوعات زندگی و جامعه می باشد (نقی زاده؛ ۱۳۸۷: ۶۲). به عنوان مثال می­توان در فرهنگ معماری و شهرسازی ایران در دوره اسلامی از تأثیرات دین اسلام، هدف­ها و آداب و رسوم ایرانی، ویژگی های تاریخی و جغرافیایی ایران و دستاوردها و محصولات بومی در بافت معماری و شهرسازی اسلامی سخن گفت به طوریکه به اعتقاد شکویی چهار عامل آب و هوا، مواد و مصالح محلی، فرم های سنتی، شیوه زندگی و ارزش های اسلامی و اجتماعی در مورفولوژی شهرهای اسلامی ایران تعیین کننده می­باشد. (شکویی؛ ۱۳۷۳: ۱۹۸- ۱۹۱).

 

2-1-2-4-2- بافت شهری

بافت کالبدی شهرها و مناسبات بین شهروندان بر بستری از شرایط زیست محیطی و اقلیمی و نظام تولیدی جامعه با دخالت مؤثر عوامل فرهنگی، گرایشات هنری و امکانات فنی شکل می­گیرد.

این اشکال همگام با وقوع تغییر در بنیان­های اجتماعی، اقتصادی، پیشرفت های فنی و تحول گرایش­های هنری و تکامل نظام­های ارزشی، پذیرای دگرگونی می­گردند (صالحی ۱۳۶۷).

بافت هر شهر نخست دانه­بندی کالبدی یعنی فضاهای خالی و پر و مقدار آنها را نسبت به یکدیگر و چگونگی رابطه و حد نزدیکی بین آنها را مشخص می­کند. دوم، شبکه ارتباطات و نحوه دسترسی ها و خصوصیات کلی راه ها و کوچه ها را آشکار می کند. سوم، بافت هر شهر می تواند گویای چگونگی توزیع فضایی فعالیت ها باشد. چهارم، بافت هر شهر نحوه شکل گیری و مراحل رشد و توسعه شهر در طی تاریخ را بیان می کند (مشهدی زاده دهاقانی؛ ۱۳۷۳: ۱۶۱).

بافت شهری دوره اسلامی، عامل مهمی در دستیابی به اصول اسلامی در تعهدات و روابط اجتماعی است از طرفی بافت فشرده شهری در مناطق مسی محیط سنتی اسلام نه تنها در تأمین این اصول بلکه در اجرای دقیق سنت نیز موفق بوده است.

بر همین منوال تعامل اجتماعی و وحدت، به عنوان اصول کلیدی چارچوب اجتماعی اسلام، منجر به ایجاد تراکم شهری در مناطق مسی شده است. این اصول در خانه های پیوسته و گروه های نزدیک به هم به خوبی نمایان است و نتیجه اینکه محیط سه بعدی با قسمت های خالی و کوچه های باریک سازمان یافته است.

بنابراین، فرم ظاهری محله و شهر در کل، نه از لحاظ علائم یا طرح واره های فیزیکی، بلکه با توجه با مفاهیم روابط اجتماعی، یک منطق فرهنگی دارد. با اطمینان می توان گفت که تراکم و فشردگی شهری که به واسطه خانه های نزدیک یا متصل به هم ایجاد گردید، فرم اصلی را میان خانه ها و سایر امکانات مذهبی آموزشی، تجاری فراهم می آورد. در این شرایط، پیاده رو معنای اصلی رفت و آمد و حمل و نقل را به خود می گیرد. این حالت به نوبه خود مزایای اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی بیشتری نسبت به سیستم های حمل و نقل مکانیکی دارد. همچنین تراکم شهری به طور مؤثر میزان هزینه های زیربنایی را کاهش می دهد و افراد را به کاهش هزینه های توسعه شهری مجاب می کند. این مسأله به خودی خود پاسخگوی اصول اسلامی همچون اعتدال در مصرف اموال، حفاظت از حقوق عامه و حفظ تعادل طبیعی می­باشد.

کالبد شهرهای اسلامی

سیما و بافت شهر اسلامی

شهرهای ایران در دوره بعد از اسلام

های ,اسلامی ,بافت ,شهر ,شهرهای ,شهری ,را به ,شهرهای اسلامی ,را در ,خود را ,و یا

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کارآسان خرید فایل طرح روسری فیلم و سریال بررسی سخت افزارها به صورت کاملا تخصصی خلوت گزیده را به تماشا چه حاجتست چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجتست تعمیرات لوازم خانگی سراسر تهران 88959591 کارتن پلاست پوششی Silence موزه درد معاصر مرکز آموزشی نیایش قوچان